- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تـفـسیر تو بدست قـلـم، نا مُیـسّر است تصویر تو به چشم بشر، نا مصوّر است بـایـد بـرای مـدح تـو قــرآن بـیــاورم مصحف برای وصف تو از شعر بهتر است تـأویل واژه واژۀ قـرآنِ حق عـلیست پس « انّـما ولـیّکم اللّه »، حـیـدر است انگـشتر عـقـیق تو آمـوخت در رکوع خدمت به خلق حین عبادت، میسّر است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
تصوّر میکنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را برای دردها پـیدا نـمودم راه تسکـین را پـرسـتـیـدند آتش را اگـر آبـاء و اجـدادم خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را میخواند رها میکرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را دمی پیش فقیرانی و گاهی عرش اعلایی طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را رکوعت حلقۀ انفاق را در گوش عالم کرد کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟ عصا را اژدها کردی شما، امّا نمیدانم چرا موسی گرفته در میان خلق تحسین را؟! زمانی که کمی اعجاز را ظاهر کنی، قطعا مریدان نجف گویند، حتی مردم چین را مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست نمیخواهم بدون تو دمی این دام رنگین را برای زاهدان بیعلی قرآن چنین فرمود: فقط پُر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را »علیٌ حُـبُّـهُ جُـنَّـه قسیمُ النّـار والجَـنَّـه« برایت میسرایم باز هم این بیتِ تضمین را شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد شنیدم در پس پرده تو داری برتر از این را وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم کُند تدریس بر هارون مَکّی نیز تمکین را محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمیباشد نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را زمان قبض روح عاشقان میآیی از این رو زیارت نامه باید گفت در آن لحظه تلقین را
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سیزده جرعه زنم از روی رخشان علی یکصد و ده بار هدیه، جان به قربان علی از بـهـشت آدم اگـر با جـرم گـنـدم آمـده من به جنت میروم از خوردن نان علی گر خدا با روی حیدر با نبی گـفته سخن بهتر این باشد که گویم مدح سلمان علی هر کریمی سفره داری کرده در این روزگار روز اول بوده او در سفره، مهمان علی مصطفی فرمود هرجا رفت بر آنجا روید برنباید داشت چشمان را ز چشمان علی گشته چون تقوا محک در سایه حصن حصین میشود سنیجده هر مؤمن به ایمان علی عاقبت بر خیر میگردد هرآنکه وقت مرگ چون بیفتد روی او بر روی خندان علی هر که میآید نجف بر پای او خورده زمین اندک اندک میرسد بر جمع مستان علی گنبد و ایوان و صحن و مضجع او مال من این دل و عشق و نگاه و بوسه از آن علی تا قلم بر روی کاغذ رفت ماتش بُرده بود در ثـنا گوی غـزل الفـاظ، حـیـران علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
»درد» آمـدیم لطف تو مـا را دوا کند شایـد «غـریـبه» را نـگهت آشـنا کـند هر روزه دار پیش ضریح تو در نجف با بوسه بر ضریح تو هم روزه وا کند سرمست چشم توست غروبی که ظهر شد دستت به نور شـمس هم انفـاق ها کند هر ذرّه در عوالـم امکان برای وصل با اسـم تو خـدای خودش را صدا کـند امـیـد وصـل در دل مـا مـوج میزنـد عاشق، سحر، مقابل ایوان، دعا کند… بـاران و آیـههـای ذراعـیـّه بـالـوصیـد قلب مرا به عـشـق شـمـا مـبـتـلا کـنـد هرکس که باحضورتو خلوت نکرده است باید بـرای خـویش دلـی دست و پا کند چون آفتابِ لطفِ شما ذره پرور است بـی شـک خـرابـۀ دل مـا را بـنـا کـند قطعا نجات دست مناجات های توست عمری کـمـیـل با کـلـماتت صـفـا کـند رنـدانـه خواستـیـم خـدا را و عـاقـبـت مـا را به یک نگـاه تو حاجت روا کند در روز حـشر مست شراب الست را از بین خـلـق فـاطـمـه بـایـد جـدا کـنـد
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
حیف مولا مردم عـالـم تو را نشناخـتـند دم زدند از تو ولی یکدم تو را نشناختند رهـبر افلاکی و از خاکـیان خاکی تری هم مـلائک هـم بـنیآدم تو را نشناخـتند با تو قومی محرم و قومی دگر نامحرمند ای عجب نامحرم و محرم تو را نشناختند هم به تخت جاه، هم ویرانه، هم دامان چاه هم به شادی هم به موج غم تو را نشناختند انـبـیـا بـودنـد از آدم هـمـه در سـایـهات لیک جز پیـغـمـبر خـاتم تو را نشناختند با وجود آنکه یک آن با تو نشکستند عهد بوذر و مقداد و سلمان هم تو را نشناختند تو حجر، تو جان کعبه، تو حیات زمزمی هم حجر، هم کعبه، هم زمزم تو را نشناختند عرشیان کز صبح خلقت با تو ساغر میزدند فاش گـفـتم فاش میگویم تو را نشناختند چون کتاب آسمانی حـرمتت شد پـایـمال ای یـگـانه آیت مـحکـم تو را نشناخـتـند با دو دسته بسته میبردند سوی مسجدت گوئی آنجا بودم و دیـدم تو را نشناخـتند چون فقیری کو تو را دشنام داد و نان گرفت ای علی جان مردم عالم تو را نشناختند در کنار خانهات بر همسرت سیلی زدند ای فـدای غـربـتت گردم تو را نشناختند ای شجاعت از تو تا صبح قیامت سر فراز ای قدت از هجر زهرا خم تو را نشناختند بارها در نخل میـثم دوستان کردند سیر حیف کآخر همچنان میثم تو را نشناختند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
سخت بیمعناست، بیمعنا عبادت بیعلی پس نصیب کس نمیگردد شهادت بیعلی فرق چندانی ندارد خواندن و ناخواندنش هر که میخواند نمازی با جماعت بیعلی آنکه با بغض علی مُرده جهنم جای اوست پیش حق کی میشود مشمول رحمت بیعلی باید از باب عـلـی شد وارد راز و نـیاز پس دعا هرگز نخواهد شد اجابت بیعلی حُبّ او ایمان، خدا را شکر من هستم مُحب دیـن نـدارد ذرّهای ولله قـیـمـت بیعـلـی هست آنجا که علی باشد بهشت عاشقـان فـرق با دوزخ ندارد باغ جـنّـت بیعـلی از علی باید براتی در امان از نار داشت رد نگردد از صراط آدم سلامت بیعلی در روایت دیـدم از معـصوم حتی انبـیاء روز محشر کارشان افتد به زحمت بیعلی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مُستَجِیرٌ بِکُم... سلام آقا، ناجی انبیا علیجانم مهبط الوحی، معدن الرحمة، یا أخَ المصطفیٰ علیجانم مستم و حالت طرب دارم، میل بوسیدن عنب دارم لائذٌ عائذٌ... به لب دارم، أنتَ کهفُ الوریٰ علیجانم با دلی پر گناه آمدهام، باز هم رو سیاه آمدهام به امید پناه آمدهام، مَن أتٰکُـم نَجیٰ علیجانم عصمة المؤمنین امین الله، شاه اهل یقین امین الله آبروی زمین امین الله، آبروی دعا علیجانم مدح تو بر لسان جبریل است، بین تورات بین انجیل است بین قرآن سخن به تفصیل است از تو یا مرتضی علیجانم گرچه آلودهام ولی گفتم، در نجف بیمعطلی گفتم صد و ده بار یاعلی گفتم، ذکر مشکل گشا علیجانم جلوۀ پنج تن شما هستی، قل هواللهِ من شما هستی اولین بت شکن شما هستی، قاتلُ الأشقیا علیجانم ای نمایانگر مسیر از چاه، بیتو هر بنده میشود گمراه نقطۀ تحت باء بسم الله، زوج خیرالنسا علیجانم شاکرم در دلم تو را دارم، بین آب و گلم تو را دارم گرچه من سائلم تو را دارم، همنشین گدا علیجانم لالم از گـفـتن ثنای شما، پدر و مادرم فدای شما هر چه دارم همه برای شما، لَكَ روحی فِدا علیجانم هادیِ راه سر به راهم کن، تو فقط لحظهای نگاهم کن بردهات میشوم سیاهم کن، همدم بردهها علیجانم به قلم میخورم قسم،به کتاب،سائلت را نمیکنی تو جواب تَرْزُقُ مَنْ تَشَا بِغَیْرِ حِساب، تَرْزُقُ مَنْ تَشا علیجانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
آتش نمـرود را در دَم گـلسـتان میكند حلـقۀ انگـشـترش كار سلیـمان میكند میـثـم تـمّـار را با دار اُنـسـش میدهد آن امامی كز نگاهی خَلقِ سلمان میكند تا كه رو زد بركسی غیر از علی، ذات خدا یوسف صدّیق را در بند زندان میكند بین گرداب بلا چیزی نگو جز یا علی ذكر حیدر مُشكلت را سهل و آسان میكند مثل طفلی كه میان جمعیت گُم میشود دوری از شاه نجف ما را پریشان میكند هرچه میخواهم نگویم مدح او را،خود به خود نفس لـوّامه مرا فـوراً پشیـمان میكند عاقل از دیدِ من است آن كس كه با "نادعلی" با زبان روزه، دائم خـتم قـرآن میكند آسـمان در هـم نمیپـیچد بدون اذن او امر از او میرسد، افلاك طوفان میكند وحی صادر میشود از جانب مولای ما پس فقط روح الامین ابلاغ فرمان میكند ما كه تصویری نمیخواهیم جز صحن نجف مرتضی وقتی كسی را كارگردان میكند بر مشامش میرسد بوی حرم، امّا مُدام سائل این غم را درون سینه پنهان میكند شك ندارم هَمُّ و غَمَّش را ز خاطر میبرد هرگدایی در حرم رو سمت ایوان میکند
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
امیرُالحق، امیرُالعشق، امیرُالمومنینی تو خدایی یا بشر؟ حیدر! نه آنی تو، نه اینی تو تو را خواندند بیهمتا و رقصیدند در آتش علی! تقصیر اینان چیست؟ وقتی اینچنینی تو زبان شاعرانت میشوم، میپرسم از خالق: چگونه آفریدت؟ کاینچنین شورآفرینی تو گواهی میدهد خاتم، که خاتمبخشِ عشّاقی الا یا ایها السّاقی! سخاوت را نگـینی تو من از میلاد تو در کعبه، از معراج، دانستم: علیِ آسمانها اوست، اعـلای زمینی تو تو را نفسِ نبی خواندند و حیرانم، غدیر خم امیر است او؟ امیری تو؟ امین است او؟ امینی تو؟ من از گمراهی بعضی به حیرت آمدم، آخر گواهی داد حتی دشمنت، که بهترینی تو فقـط بر «لافتی الا عـلی» باید پناه آورد چو با «لاسیف الا ذوالفقار»ت در کمینی تو در ایمان و نبرد و هر فضیلت، اولین هستی فقط در بازگشت از جنگ، حیدر! آخرینی تو چه جای حیرت؟ او باید که شیر کربلا باشد اگـر اسـتـاد پـیـکـار یـل امالـبـنـیـنـی تـو امیدت شاید از این چاه کندن، آه! روزی بود که از نخلی برای کوثرت، خرما بچینی تو تو را با دستهای بسته میبردند و میپرسم: دلیل خلق عالم! پس چرا تـنهاترینی تو؟ فراریهای خیبر، پیش یک زن، نعره زن، اما بمـیـرم فاتح خـیـبر! بلاگـردان دیـنی تو چه حکمتهاست در این قصه؟ ای مولای نازک دل! که هر روز، این در و این کوچه را باید ببینی تو «یمین» را میشمارم، تا صد و ده میرسم، یعنی: که معنای یمین، مولای اصحابالیمینی تو تو فاروقی، تو فرقانی، تو میثاقی، تو میزانی صراط المستـقـیمی تو، امامالـمتّـقـینی تو قسیمُ النّار و الجنّت، امیر هیبت و غیرت امانی تو، امینی تو، علی! حِصن حصینی تو تو شیر حق، تو کراری، ولیالله و قهاری درِ عـلم نبی و نفـس خـتمالـمرسلیـنی تو یـدالـلـهـی و سیـفالله، روحالله و سـرّالله امیناللهی و یعسوبی و حـبلالمـتـینی تو معالحـقی و وجـهالله، نـورالله و عـیـنالله چه میماند دگر از حق؟ همین است او، همینی تو همه یک سو، تویی ساقی، تو در عینالبقا، باقی علی! عینالحیاتی تو، علی! عینالیقینی تو خراب آباد شعر من کجا؟ ناز قدمهایت؟ چرا اینگونه شاها! با گدایان مینشینی تو؟
: امتیاز
|
مدح و شهادت امیرالمومنین علی علیهالسلام
بنـویـسـیـد مـرا بـنـدۀ سـلـطـان نجـف بنـویسید که عـالـم هـمه قـربـان نجف وسـط عـرش بُوَد تختِ سلیـمانِ نجف
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
یا علی گفتم و تا عرش خدا طی کردم این چنین کـشفِ غـبار قـدم وی کردم باده از ذکر علی ریختهام جام به جام شُرب خمر از قـدح گوش پیاپی کردم بین هر روضه که ساقیش فقط شیر خداست کاسۀ چـشـم به دستـم طـلـب می کردم گوش این طایفه آواز گـدا نـشنـیداست خاطرم نیست که ناله به درش کی کردم به نیستان قدمی نه که پُر از آه دل است از غم دوری تو هر مُـژه را نی کردم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علی علیهالسلام
دل شکـستۀ من انـس با عـلـی دارد امید از هـمه بگـسسته تا علی دارد منم ز شهـر ولایت ز کوچۀ عـشاق شـنـاسـنـامـۀ من مُهـر یا عـلی دارد خدا مدال علی دوستی به ما داده است به غیر کشور شیعه کجا علی دارد؟ خدا یکی و علی هم یکیست در عالم علی چنانکه خدا را، خدا علی دارد در آن محیط که از دست و پا نیاید کار دل شکـستۀ بیدست و پا علی دارد نه در گذشته، در آینده نیز هر ذی روح نظر به مرحمت مرتضی علی دارد به روز حـشر برای شـفـاعت امّـت علی، حسین و رسول خدا، علی دارد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
ای هست من زهست تو یا مرتضی علی دست خداست دست تو یا مرتضی علی چشم کسی نـدیـده به هـنـگـامِ کـارزار یکدفعه هم شکست تو یا مرتضی علی اوج تـمـام بـال و پَــر هـر پــرنــدهای باشد همیشه پست تو یا مرتضی علی بیچاره دشمنت که به تیغت دو نیم شد به به؛ به ضرب شصت تو یامرتضی علی مشکل گشای خلقی و حل میشود فقط کار همه به دست تو یا مرتضی علی ساقی کوثـری و دو دستـت پیاله است هستم خراب و مست تو یا مرتضی علی
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
روز اول بسته کار عـاشـقی را با خـدا آنکه پـای نخـلهای کـوفه رفـته تا خـدا همنشین یونس و همراه موسی بین طور کشتی نوح نـبـی را بوده حـیـدر نـاخـدا مستطیعم! میشوم حاجی شب های نجف اژدها رام است تا او میشود منبر نشین مسجد کوفه رکاب و منـبر مـولا نگـین مادرم از کودکی داده به من یک یادگار قل هوالله احد همچون خدا یکتا علیست فوق ایدیهم کلام حق هـی العلیا علیست میرود سمت خطر با مرگ بازی میکند بند انگشتش به موجودات نعمت میدهد وصلۀ دشداشهاش بر خاک زینت میدهد منبر مسجد نـمک گـیر زبـانش میشود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
گـدای شیـر یـزدانم، فـقـیـر شـاه مـردانم نمک پـرودۀ سلطان عـالـم پـیـر سلـمانم گهی مانند جبریل است و گاهی همچو پیغمبر از این گونه تجلّی های او عمریست حیرانم خدا باید بخوانم یا که عبد خالقش خوانم علی رب گشته یا رب مرتضی من که نمیدانم عجب زیبا حدیثی را رسول الله فرموده: که من هم بیولای مرتضی بیدین و ایمانم اگر کوه گُهر را هم به من روزی خدا بخشد نمیارزد به آن لحظه که من در زیر ایوانم به هر سویی نظر کردم امیرالمومنین دیدم و فهـمیدم «تولوا…» را میان ختم قـرآنم خودم را در کنار حضرت معشوق میبینم روایاتی از آن دلبر سحرها تا که میخوانم به گوشم مانده آوایش که بابایم چنین میگفت: بدون او خس و خارم ولی با او گلستانم چه عذری آورم فرادی محشر نزد صدیقه اگر افـتـد ز لبهـایـم دمی ذکر عـلی جانم
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمومنین علیهالسلام
از ازل مهر تو در سینه درخشید علی گوش ما مدح کسی غیر تو نشنید علی در رکوع تو گدا اوج عطا را حس کرد دست در دست علی دست خدا را حس کرد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
شکر خدا که حُبِّ علی در وجود ماست دربارۀ عـلـی همه گـفـت و شنود ماست مـا بـا عـلـی سـلـوکِ الـی الله می کـنـیـم اصلاً علی علیست که سِیر صعود ماست ذکـرش عبادت است بسانِ نـمـازِ فرض حیدر، اذان، اقامه، تشهد، سجـود ماست حصن حصین ماست، امان و امین ماست رمـز قـیـام مـاسـت دلـیـل قـعـود مـاست حُبّ علی جواز صراط است روز حـشر محـشر نهایـتاً همه جایش به سود ماست هر کس دلش به عشق کسی وصله میخورد این عشق حیدر است که در تار و پود ماست محـشـر قـیـامتـی است جـلوی درِ بهشت این یا علی علیست که رمز ورود ماست نـام امـیـر را هـمـه جـا، جـار مـیزنـیـم شـاه نجـف تـمـامـیِ بـود و نـبـود ماست
: امتیاز
|
مدح و مناجات با حضرت علی علیهالسلام
یاعلی بر فَـلکِ عشق تو پرچم زدهای خـیـمه اندر حـرم شاهد اعـظم زدهای شمع حُسن تو فروزان و جهان پروانه ز آتش عشق شرر بر دل عالم زدهای قهـرمـانـان میـادین اسدت میخـوانـند بسکه شمشیر، تو در خطّ مقدّم زدهای پـیـش هـر مـدّعـی بیخـرد و بیمـایه دم ز خود نازدهای ور زدهای کم زدهای در هـراسند هـنوز از تو بنـیاسرائیل زآنکه بر مرحبشان سیلی محکم زدهای گام ستوار تو نازم که ز همت همه عمر قـدم انـدر ره اخـلاص، دمـادم زدهای کرده از جود تو تجـلیل خدا در قـرآن سکّه بر نام خود از بخشش خاتم زدهای قوت خود بر فقرا دادی و این عزّت نفس دست ردّیست که بر سینۀ حاتم زدهای عُـرفـا کـمـتر از آنند که لب بگـشایـند در مقامی که تو از صدق و صفا دم زدهای خفته در بستر طاها و چو غواص جسور دل به دریای پُر از حادثه و غم زدهای فلکت منزل و همسایۀ تو خورشید است خیمه مافوق تر ازعیسی مریم زدهای انبـیا از لبِ شیـرین تو بـوسند، که تو بوسه ها بر یـدِ پیـغـمـبـر اکـرم زدهای شب معـراج مگـر هـمسفـر او بودی؟ کاحمدت دید به تخت عظمت لم زدهای ساقیا زمزمۀ سعی تو در بزم صفاست زآب کوثر نمکی بر لب زمزم زدهای چه غم از کید اجانب که معینت زهراست با یکی یار تو صد سلسله بر هم زدهای کـی ز بام فـلک افـتد عـلـم اهل البیت کان لوائیست که با فاطمه با هم زدهای مفتخر باش «کلامی» که پی اخذ مراد چـنگ بر دامن آن مـفـخـر آدم زدهای
: امتیاز
|
مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیهالسلام
مِنّـتِ زلـف تو دارم که گـرفـتارم کرد گوهر مهر تو اینگـونه خریـدارم کرد کـافـری بـیـش نبـودم عَـلـَویام کردی نـفـس عـشق شما بود که بـیـدارم کرد کار و بار دِلـم از مِهـر شما سکه شده عاقـبت عشق، مرا شُهـرۀ بازارم کرد تا قیـامت به خـدا گـردن من حق دارد آن کسی را که سر کوی تو بیمارم کرد سایۀ لطف خودت را ز سرم کم نکنی برکـت سـایـۀ تـو لایـق دربــارم کـرد کـیـمـیـایـی بـنـمـا تـا زرِ نـابـم سـازی اربعـیـنی بـطـلب تا که شـرابـم سازی ای علمدار خدا صاحب شمشیر دو سر اســدالله تـریـن، ای زرهِ پــیــغــمــبــر هرکسی در پی آن است به جایی برسد سر نهادن به کف پای تو مارا خوشتر یکی از پـا به رکـابـان حریمت حمزه گوشهای از سَکَنات و وَجَـناتت جعفر ضربهای را که تو در غزوۀ احزاب زدی از عبادات ملک، جن و بشر سنگینتر کس جلـودار تو ای حـیـدر کرار نبود شاهـد قـدرت بـازوی تو باب الخـیـبـر بیسبب نیست که عباس زره میپوشد در دلِ عـلـقمه میگـفت انابـن الحـیدر یل شمـشیر زن قطب جهـان میباشی اسـدالله زمیـن، شـیـر زمـان میبـاشی قامتی نیست که در پیش قدت تا نشود ملکی نیست که تا پیـش قـدت پا نشود به خـداونـد قـسم دور حـریـمت مـریم گر نیـفـتـد ز نفـس مادر عـیسی نشود هر کسی قـنبرتان را به تمسخـر گیرد به زمیـنـی تو بکـوبیش دگر پـا نـشود تا که تو آب بر این نخل رطب میریزی خار این نخل محال است که خرما نشود من دخـیـل حـرم شاهِ نـجـف میبـاشـم هـو مـدد گـر گـرۀ نـوکـریـم وا نـشود هرکسی خادم دربار تو در عالم نیست میتوان گـفت که از سلـسلۀ آدم نیست
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
مستیِّ من امشب شده چـندین برابر چون روی لب دارم مداوم نام حیدر جایی بـنا باشد اگر شعـری بخوانیم مـدح امیـرالـمـؤمنین باشد چه بهتر تنها به قصد جـرعـهای بـاده نوشتم مسـتـانه تر از قبل، از سـاقی کـوثـر گـفتی که من عـبد محـمـد هستم اما میخوانده پیغـمبر تو را دائم برادر داری شجاعت آنچنان در بین میدان داری فصاحت اینچنین بر روی منبر میشد درخت کوچک اسلام هر دم با ضربههـای ذوالـفـقـار تو تـنـاور توحید تفـسیری دگر می یافت وقتی گـفـتـی بـه مـیـدان نـبـرد الله اکـبـر تنها نه من، جبریل هم هرگز ندیـده از عرش پایین پای تو جایی فـراتر شوری به سر دارم که هرگز رفتنی نیست حتی اگر روزی نباشد سر به پیکر تقدیر من خورده گره با تو…برایم بهتر از این دیگر نخواهد شد مقدر از کودکی هرجا که دنیا زد زمیـنم با یا عـلـی از جا بـلـنـدم کرده مادر با دوستانت دوست هـستم تا قـیامت با دشمنانت دشمـنم تا صبح محـشر چـشـم تـمام دشـمـنـانت تا ابـد کـور گـوش تـمـام دشـمـنـانت تـا ابـد کـر من دوست دارم منصبم اینگونه باشد خـاک کـف پـای غـلام کـوی قـنـبر
: امتیاز
|
مدح امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام
ای صلوات کبریا نثـار جسم و جـان تو سـجدۀ اهـل آسـمان بـه خـاک آستـان تو خداست با تو همسخن رسول، هم زبان تو جـان من شکـسته دل فـدای خـاندان تو هنوز هلاتی کند صحبت قرص نان تو به پیـش پـای فـاطمـه نـبی قـیـام میکند همیشه مصطفی از او خود احترام میکند
: امتیاز
|